عبور از هراس و ترس ها
«شب سختی بود از شب های بسیار وحشتناک ،در سیاهی شب تیر اندازان از نور کم سوی جبهه مقابل استفاده کرده و تیر از چله کمان ها بود که پرتاب می شد.زیر اندازی برای فرمانده اندختند و ایشان مشغول به نماز شد. فرمانده بی هراس از عبور سهمگین تیرها و بدون ذره ای هراس و تزلزل آن چنان در نیایش با محبوب خویش فرو رفته بود و عارفانه صدای دلنواز "ایاک نعبد"و"ایاک نستعین"او در فضای ملکوت پیچیده بود که انگار نه انگار در جبهه جنگ قرار دارد و هرآن ممکن است تیری اورا از پای درآورد.»
(بحار الانوارج43ص172)
وقتی که این داستان رو خوندم واقعا از خودم شرمنده شدم.شرمنده ای که تنها بلد است بخواند و بنویسد . الله اکبر
امام عارفان مولی علی علیه السلام در لیله الهریر جنگ صفین از حضور در حریم محبوب یک آن غافل نمیشه و این مدعی به بهونه های واهی در زمان آسودگی هم از نیک بختی دیدار و گفت وشنود با پروردگار هستی طفره میرم.
علی گفتن و هوهو کردن چقدر آسونه و چشیدن ذره ای از سفره عبادت علی چقدر سخت.!!
او که به هنگام "نماز"رنگ رخساره اش تغییر می کرد و بدن تازنینش مثل بیدی که در معرض طوفانی سخت قرار دارد می لرزید.وقتی از او می پرسیدند این چه وضعی است؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟می فرمود: زمان ادای امانت خداوند است.(امانت بندگی محض و تسلیم حضرت یار شدن)
امانتی که هیچ آفریده ای نتوانست آن را بپذیرد و انسان آن را قبول کرد.و اینک با ناتوانی که در خویش سراغ دارم .نمی دانم آن امانت را به خوبی ادا می کنم یا نه؟!!
(بحارالانوار ج81ص248)